به‌بهانه‌ی بازنشر یادنامه‌ی بکتاش آبتین 

شاعرکشی در ایران پیکرپذیریِ غایی و قاطعِ آن جنگی‌ست که حتّا پیش از انقلاب مشروطه، در واقعه‌ی خفه‌کردنِ شاعر و پیام‌آورِ بابی، و فعال حقوق زنان، طاهره قره‌العین، در زمان پادشاهی ناصرالدین‌شاه تاکنون پیوسته بین آزادی بیان و استبداد در جریان بوده‌ست؛ از میرزاده‌ی عشقی و فرخی یزدی، شاعران کشته‌ی پهلوی نخست، تا سعید سلطان‌پور و خسرو گلسرخی، شاعران چپ‌گرای تیرباران‌شده پیش و پس از انقلاب ۵۷، تا محمّد مختاری و حمید حاجی‌زاده، دو تن از شاعران قربانی سلسله‌قتل‌های حکومتی موسوم‌به «قتل‌های زنجیره‌ای»،  تا زمانه‌ی خودمان، بابک اباذریِ ناشر و شاعر و سپس بکتاش آبتین و بعد نیز محمّد شعبانی، شاعر و پناه‌جوی بی‌پناهی که در ترکیه ترور حکومتی شد، تا این هفته‌ها و روزهای خفقان‌آمیز و آغشته به سرکوب شاعران جملگی زیر سایه‌ی تهدید سرکوب دایم به‌سر می‌برند؛ محض نمونه، علی جهانیان‌‎، شاعر و فعال سیاسی اهل نهاوند، پس از ربوده‌شدن توسط اطلاعات سپاه، مسموم می‌شود؛ او که روز هفتم اردیبهشت ۱۴۰۲ توسط مأموران اطلاعات سپاه ربوده، به مکان نامعلومی برده شد و ظهر روز نهم اردیبهشت، به دلیل مسمومیّت به بیمارستان آیت‌الله بروجردی در شهر بروجرد منتقل شد. گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌ها حال او را وخیم اعلام کردند و هرچند اخبار تکمیلی دیگری درباره‌ی وضعیت او از آن تاریخ منتشر نشده‌ست، این تنها مورد مسمومیّت حکومتی معترضان در ماه‌های اخیر نبوده‌ست. این روش، به‌ویژه پس از «قیام ژینا» و سرکوب خونین آن، با افزایش بی‌سابقه‌‌ای پی‌ گرفته می‌شود و شماری از معترضان به روش‌های مشکوکی مسموم و حتی جان خود را پس از بازداشت و بازجویی از دست داده‌اند. در نمونه‌ی نزدیک دیگر، آرش فروزنده از معترضان بازداشتی خیزش سراسری قیام ژینا، در ۲۸ اسفند سال گذشته، درنتیجه‌ی مسمومیت ناشی از خوراندن آب در بازداشت چندساعته به طرز مشکوکی جان خود را از دست داد. در همان ماه، در بندرعباس، نفیسه زمان‌زاده، زن جوان شاعری که با نام «آرام» فعالیّت هنری می‌کرد، در جریان یک آتش‌سوزی مشکوک در منزل خود واقع در بندرعباس، جان خود را از دست می‌دهد. این هنرمند در صفحات خود شعرهایی در هم‌بستگی با «قیام ژینا» منتشر کرده بود و نیز گفته می‌شود که در اعتراضات خیابانی شرکت داشته. همچنین سال گذشته، مزدوران در جریان این قیام او را می‌ربایند و شکنجه می‌دهند؛ او پس از مدّتی آزاد می‌شود، اما تلفن‌ همراه‌اش که در ضبط نهادهای امنیّتی بود، هیچ‌گاه به او بازگردانده نشد. این شاعر تنها زندگی می کرد و چپ‌گرا بود و به‌همین ‌دلیل، احتمال می‌رود که هدف رژیم بوده باشد و جریان آتش‌سوزی ساختگی از میان‌اش برده باشند. جز مورد نفیسه زمان‌زاده، در روزهای اوج «قیام ژینا»، محمّد شعبانی نیز در ترکیه پتوپیچ، با رگ‌های هر دو دست بریده، در کُما و سقوط کرده از طبقه‌ی چهارم ساختمانی پیدا می‌شود، و مدّتی پس از انتقال به بیمارستانی در شهر صنعتی مانیسای ترکیه جان می‌بازد؛ هرچند در این مورد هم صحنه‌پردازیِ خودکشی و فشارهای عوامل امنیّتی بر خانواده‌ی محمّد و هم‌کاریِ همیشگی و آمیخته به مماشاتِ دولت ترکیه با ایران باعث می‌شود درابتداء مرگ این شاعر را در رسانه‌ها نتیجه‌ی خودکشی اعلام کنند، شواهدی که از آن زمان تاکنون گرد آمده، در این زمینه جای شکّی باقی نمی‌گذارد که او نیز ترور حکومتی شده‌ست؛ بااین‌همه، در کنار این خودکشی‌های صحنه‌پردازی‌شده و مسموم‌سازی‌های عمدی‌، پدیده‌ی زندان‌کشی هم در میان است که سوابق جنایت‌باش به پیش از «قیام ژینا» بازمی‌گردد؛ برای مثال، بهنام محجوبی از دراویش محبوس در زندان اوین تهران ازجمله قربانیان مسمومیّت دارویی از طریق تزریق اجباری داروهای شیمیایی در زندان است که اسفند ۱۳۹۹ جان باخت؛ امروز امّا، این جمله‌ی ماندگار او که در مسیر این تن‌آزاری‌های کشنده و مکرّر، در بیمارستان روان‌پزشکی امین‌آباد (رازی)، که گفت «من افول انسانیّت را در امین‌آباد دیدم»، به‌راستی امروز پژواک و معنایی بارها شوم‌تر به خود گرفته‌ست، و در مرگ فجیع یک‌یک قربانیان این سیستم در زندان، یا ازطریق داروخورکردن، یا مسمومیّت، یا زیر شکنجه، یا به‌دلیل محرومیّتِ عمدی از ‌درمان، «افول انسانیّت»، مثل کتیبه‌ای خونین،‌ بر سر گورهای جفادیده برق می‌زند. راستی را که فهرست شاعرکشی‌های رژیم سخت متنوع و خلاقانه‌ست؛ در این میان، مورد بکتاش آبتین نیز چون زخمی دهان‌باز در افکار عمومی فراموش نشده‌ست، شاعر و مستندساز، عضو مؤثّر و شجاع کانون نویسندگان، که علاوه بر سال‌ها اشتغال به پیشه‌ی شاعری و چاپ مجموعه‌شعرهایی چند، در عرصه‌ی مستندسازی نیز دست‌آوردهای هنری نظرگیری داشت؛ او ۱۹ فیلم مستند ساخت که از مطرح‌ترین آن‌ها «پارک مارک» و «مُری زن می‌خواد» هستند. فیلم دیگرش به‌نام «۱۳ اکتبر ۱۹۳۷»، براساس زندگی لوریس چکناواریان توانست جایزه‌ی بهترین فیلم بلند پُرتره از ششمین جشنواره‌ی سینما حقیقت را کسب کند. آخرین اثرش که خودنگارانه‌ هم هست، یعنی، «موریانه‌ای با دندان‌های شیری»، موفّق به کسب دیپلم افتخار از دوازدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد. سیمای سیاسی او با حضور و مجروحیّت جدّی در اعتراضات سال ۱۳۸۸ شکل می‌گیرد . او از سال ۱۳۸۹ به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد و در سال‌های مختلف، مسئولیت‌هایی همچون: منشی کانون، عضویت در هیئت دبیران و نیز بازرس کانون را به عهده گرفت. بخش عمده‌ی تاریخ فعّالیّت و حضور او در کانون، در سایه‌ی احضار و بازجویی و تفتیش و بازداشت می‌گذرد؛ برای نمونه، سال ۹۴، کانون نویسندگان چنین اطلاعیّه‌ای می‌دهد: «بازجویی از عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران. صبح امروز ۶/۲/۱۳۹۴ بکتاش آبتین شاعر، فیلم‌ساز و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بنا بر احضار قبلی مأموران امنیتی به ساختمان مرکزی وزارت اطلاعات مراجعه کرد و از او درباره‌ی فعّالیّت‌های‌اش در کانون نویسندگان ایران و نیز امور ادبی و سینمایی بازجویی به عمل آمد. پیش از این، روز سه شنبه اول اردیبهشت، پنج تن از مأموران وزارت اطلاعات با حکم شعبه‌ی ۱۲ بازپرسی دادسرای فرهنگ و رسانه، به خانه‌ی بکتاش آبتین رفتند و ضمن تفتیش منزل ایشان، بیش از هزار قلم فیلم، عکس‌های خانوادگی، موبایل، لپ‌تاپ و اسناد کانون نویسندگان ایران را ضبط و به بکتاش آبتین اعلام کرده بودند روز یک‌شنبه، ششم اردیبهشت، برای بازجویی در وزارت اطلاعات حاضر شود. بنا به اعلام مأموران امنیتی، بازجویی از او در دو روز آینده نیز ادامه خواهد داشت». پس از چندبار بازداشت و حضور در دادگاه، سرانجام به‌بهانه‌ی چاپخشِ درون‌سازمانیِ کتابی درباره‌ی تاریخ و اسناد کانون نویسندگان ایران، به‌همراه برخی دیگر از اعضای همین نهاد بازداشت و در سال ۱۳۹۸ با سه اتهام «تبلیغ علیه نظام»، «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» و «تشویق بانوان کشور به فساد و فحشا» در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب محاکمه و به شش‌سال زندان تعزیری محکوم شد. او که از مهرماه ۱۳۹۹ در زندان به سر می‌برد، چند بار با بیماری‌های مختلفی روبه‌رو شد و بارها بدون هیچ فرصتی برای درمان بین بیمارستان و زندان در نقل و انتقال بود؛ خاصّه، محمد رسول‌اف فیلم‌ساز و زندانی سیاسی سابق، عکسی از بکتاش آبتین را در روز ۲۸ تیر منتشر کرد که در لباس زندان و با پابند و زنجیر به تخت بیمارستان، بسته شده بود. او نوشت: «شاعر را با پابند زمخت فلزی به تخت بیمارستان بسته‌اند»؛ عکسی که زخمی عمیق بر روانِ جمعی اهل قلم و فرهنگ انداخت و عمقِ بی‌تهِ دشمنیِ این نظام با آزادی بیان و قدرت قلم را بر همگان آشکار ساخت؛ و حیرتا که به‌رغم موج اعتراض‌های پیاپی افکار عمومی و جامعه‌ی فرهنگی، و به‌رغم تظاهر مقامات قضایی به اصلاح این روند و برخورد با خاطیان، در اعزام دوم به بیمارستان هم او را به تخت بیمارستان زنجیر کردند؛ بکتاش آبتین در مدتی که دوران حبس خود را در زندان اوین می‌گذارند، دو بار به ویروس کرونا مبتلا شد؛ بار نخست، خبرگزاری هرانا در ۱۵ فروردین ۱۴۰۰ ابتلای او به کرونا را تأیید کرد و گفت که هیچ امکانات و تمهیدات پیش‌گیرانه‌ای وجود نداشته و سالن هواخوری تمام سالن‌های بند ۸ زندان اوین مشترک است به‌هرحال، بکتاش در متنِ آشوب‌ناکِ خشمی عمومی و ژرف و نیز در منتهادرجه‌ی تدابیر امنیّتی و لشگرکشیِ حکومتی به خاک سپرده شد و آرام‌گاه او در امام‌زاده عبدالله شهر ری، به یکی از کانون‌های مصاف اهل قلم با نیروهای امنیّتی بدل شد، از روز اوّلِ خاک‌سپاری تا مراسم چهلم و بعد هم سال‌مرگ، آن‌هم با امواج بازداشت و تهدید و شعار و شعرخوانی‌های هفتگی بر سر مزارش، جایی که سرنوشتِ سیاوش‌وارِ او چون کتابِ گشوده‌ی جنایتی هول‌ناک و ظلمی تاریخی لاله‌های واژگون می‌دهد؛ باری، یادنامه‌ای که از این طریق منتشر می‌شود، پیش‌تر در فضای مجازی و برخی سایت‌ها و کانال‌های تلگرانی ادبی منتشر شده؛ همان‌طور که تاریخ مطاب گردآمده در آن نشان می‌دهد، یادنامه در همان ماه‌های نخست پس از زندان‌کش‌شدنِ بکتاش آبتین فراهم شده‌ست، ولی به علّت حکم‌فرمایی فضای فوق‌امنیّتی بر جامعه‌ی ادبی، گردآورندگان یادنامه که عمدتاً در ایران هستند، ماه‌ها بعد و بدون نام توانستند آن را مجازی منتشر کنند. دراین‌جا، یادنامه‌‌‌ی این جان‌فدای آزادی بیان، که خود در دی‌ماه ۱۳۹۹ از زندان، در شعری، سرنوشت‌اش را چنین پیش‌بینی کرده بود: «…او را شکنجه کرده بودند / امّا او در انفرادی / ترانه‌ای حماسه‌ای زمزمه می‌کرد / او به‌زودی / در سحرگاه اعدام می‌شد / و یکبار دیگر / بر دوش طناب‌دار / جای خالی انسانی / سنگینی می‌کرد» صرفاً بازنشر می‌یابد، از لحاظ ارزش تاریخی آن به‌َعنوان سندی از اسناد مقاومت جامعه‌ی ادبی دربرابر آن فراموشیِ تاریخی که هدفِ اصلیِ شاعرکشان است.       

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا
ارتباط با ما از طریق تلگرام