سعید مدنی: نقشه‌نگار نابرابری 

سعید مدنی قهفرخی، زاده‌ی ۱۴ آذر ۱۳۳۹ در اصفهان. جامعه‌شناس، پژوهش‌گرِ ارشد علوم اجتماعی، استاد دانشگاه، روزنامه‌نگار و فعال ملی مذهبی. سعید مدنی ابتدایی و متوسطه را در اصفهان گذراند و فعالیت سیاسی را از ۱۷ ‌سالگی علیه دیکتاتوری پهلوی آغاز کرد. او نخست در رشته‌ی روان‌شناسی و سپس، علوم تربیتی تا مقطع کارشناسی ارشد، در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و بعدها از دانشگاه ساوترن پاسیفیک آمریکا، در رشته‌ی جرم‌شناسی، دکتری گرفت. او با آغاز انتشار مجله‌ی «ایران فردا» به هیئت تحریریه‌ی این مجله پیوست. این پژوهشگر برجسته نخستین‌بار، در ۱۳۷۳، در پی نوشتن مقاله‌ای در نقد ادامه‌ی جنگ با عراق بعد از فتح خرمشهر، در «ایران فردا»، چهل روز بازداشت شد. طی ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۹، هم‌زمان با فعالیت‌های پژوهشی در سازمان بهزیستی، همچنان در «ایران فردا» قلم می‌زد. در ۱۳۷۸ با تشکیل ائتلاف نیروهای ملی مذهبی کاندیدای نمایندگی در مجلس ششم شد. در اسفند ۱۳۷۹، بسیاری از اعضای این ائتلاف، از آن شمار سعید مدنی، بازداشت شدند. در این دوره، یک سال در بازداشتگاهی غیررسمی، موسوم به بازداشتگاه ۵۹، در میدان سپاه به‌سر برد که شش ماهش را در انفرادی بود. از ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰ در دانشگاه علوم توان‌بخشی و سلامت اجتماعی، در گروه پژوهشی رفاه اجتماعی، کار حرفه‌ای خود را از سر گرفت و در این مدت سرپرستی پروژه‌های متعدد پژوهشی را در زمینه‌های گوناگون آسیب‌های اجتماعی ایران، از آن شمار فقر و نابرابری، اعتیاد و روسپی‌گری و… بر عهده داشت. همین پژوهش‌ها بعدها زمینه‌ی تألیف آثارش شد. با این‌همه، سعید مدنی، با این سوابق درخشان علمی و عملی، هیچ‌گاه امکان عضویت در هیئت علمی دانشگاه و استخدام را پیدا نکرد و سرانجام از اوایل ۱۳۹۰، حتی از ورود او به دانشگاه علوم بهزیستی جلوگیری کردند. او مدت‌ها سردبیری نشریه‌ی «رفاه اجتماعی»، از انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی را بر عهده داشت. در ۱۳۸۸، با آغاز جنبش سبز سلسله‌یادداشت‌هایی در روزنامه‌ی «اعتماد» درباره‌ی چیستی جنبش‌های اجتماعی نوین منتشر کرد. در همین دوره، دوستان و هم‌فکران سعید مدنی، علیرضا رجایی، مسعود پدرام و هدی صابر بازداشت شدند و سرانجام، خود او نیز در دی ۱۳۹۰ بازداشت شد و تا اواخر ۱۳۹۱ در بند ۲۰۹ اوین در بازداشت موقت به‌سر برد. سپس، در دادگاهی به ریاست قاضی پیرعباسی حکم بدوی شش سال زندان و ده سال تبعید برای او صادر و در پی آن‌، به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به پنج سال زندان و دو سال تبعید کاهش یافت. منصوره توفیق، همسر سعید مدنی، در دورانی که همسرش در بازداشت موقت در بند ۲۰۹ بود، در گفت‌وگویی با رسانه‌ها از شرایط دشوار و بازجویی‌های این پژوهش‌گر می‌‌گوید و از فشار بازجو بر او برای این‌که علیه دیگر فعالان سیاسی و جنبش سبز حرف بزند. سعید مدنی ادامه‌ی حکمش را از بهمن ۹۲ تا پایان سال ۹۴، در زندان رجایی‌شهر کرج گذراند. پس از آن نیز، برای گذراندن دوران تبعید تحت‌الحفظ به بندرعباس رفت. در ۱۳۹۶، پس از پایان حکم به تهران بازگشت. او در تمام این سالیان زندان و تبعید همچنان به پژوهش ادامه داد و نتایج این پژوهش‌ها را در چندین کتاب منتشر کرد. سعید مدنی را بار دیگر در اردیبهشت ۱۴۰۱ بازداشت و به زندان اوین منتقل کردند. در دادگاهی، به ریاست قاضی مظلوم، به اتهام «تبلیغ علیه نظام»، «اجتماع و تبانی» و «تشکیل و اداره‌ی گروه غیرقانونی» محاکمه و حکم ۸ سال زندان به‌ اتهام «تشکیل و اداره‌ی گروه» و نیز یک سال زندان به‌اتهام «تبلیغ علیه نظام» برای او صادر شد. 

سعید مدنی، که پژوهش‌گری توانا، بیدار و خستگی‌ناپذیر در زمینه‌ی جنبش‌های اجتماعی و خشونت‌پرهیزست، در جریان اعتراضات ۱۴۰۱، کتابچه‌ی صدسالوصدروزرا درباره‌ی این اعتراضات و بسترهای آن نوشت؛ او در این کتابچه، ضمن بررسی ماهیت اعتراضات و صورت‌بندی آن‌ها در قالب‌های شورش، انقلاب، جنبش و ناجنبش، ویژگی مهم این اعتراضات را پیوند آن با ناجنبش زنان ایرانی می‌داند که سال‌هاست علیه حجاب اجباری شکل گرفته. سعید مدنی در تعریف ناجنبش، با استناد به آصف بیات، می‌نویسد که «ناجنبش به اقدامات جمعی میلیون‌ها فعال به‌طور فردی ارجاع دارد که در میادین، کوچه‌پس‌کوچه‌ها، دادگاه‌ها یا اجتماعات صورت می‌گیرد.» درواقع، ناجنبش‌‌ها «برآیند رفتارهای یکسان تعداد کثیری از مردم عادی‌اند که کنش‌های پراکنده اما یکسان‌شان تغییرات اجتماعی گسترده‌ای به‌وجود می‌آورد. زنان ایرانی سال‌هاست که با نقض قوانین رسمی حاکمیت درباره‌ی حجاب اجباری اعتراض خود را به سبک زندگی تحمیلی‌شان نشان داده‌اند و در اعتراضات ۱۴۰۱ ظرفیت نهفته در «ناجنبش زنان» به این اعتراضات سرریز شد. در نهایت از دیدگاه او، با توجه به تداوم اعتراضات، این اعتراضات در وضعیتی میان شورش و جنبش قرار دارند، بنابراین واژه‌ی «خیزش» را پیشنهاد می‌دهد و بر این باور است که تداوم «خیزش مهسا»، پس از صد روز، به‌معنای استعداد آن برای تبدیل به جنبشی به‌تمام معناست.

این پژوهش‌گر پیش از این نیز، درباره‌ی مسائل و مصائب زنان و خشونت علیه زنان و کودکان پژوهش‌های گسترده‌ای کرده. او در کتاب جامعه‌شناسیروسپی‌گریبر آن است تا نه ازدیدگاه رایج قدرت و فرادستان، که از زاویه‌ی دید پژوهش‌گری ایستاده کنار محذوفان به آسیب‌های اجتماعی روسپیان نگاه کند. سعید مدنی در این کتاب به مسأله‌ی نابرابری جنسیتی و اقتصادی، فقر، گرسنگی و بیکاری، بی‌سوادی و ناآگاهی، اعتیاد به مواد مخدر و ناامنی خانوادگی در میان روسپیان می‌پردازد. 

چنان‌که پیداست تبار اندیشه‌ی سیاسی‌‌ سعید مدنی به ملی‌گرایان نامی‌ای، همچون محمد مصدق، عزت‌الله سحابی و هدی صابر می‌رسد و می‌توان همراهی بی‌وقفه‌اش با جنبش سبز و تولید اندیشه و نقشه‌ی راه برای این جنبش را ادامه‌ی این رویکرد دانست. او در ادامه‌ی سنت ‌فکری‌ و پژوهشی‌اش در زمینه‌ی جنبش‌های اجتماعی کتاب جنبش‌هایاجتماعیوامیدراتألیف کرده که، به‌‌سبب ممنوعیت انتشار آثارش در ایران، آن را در نشر باران در سوئد به‌چاپ رسانده است. ایده‌ی اصلی این کتاب، در سال ۹۲، در زندان شکل گرفته است. جنبش‌هایاجتماعیوامید شش فصل و ۳۶۰ صفحه دارد و به‌نوشته‌ی علیرضا رجایی «ابعاد متفاوت و گاه متناقض تکوین و افول جنبش‌ها و چگونگی سازمان رهبری و چشم‌اندازهای آن‌ها را در متن دیالکتیک عمیق امید و ناامیدی بررسی می‌کند.» مدنی در این اثر به تبیین نسبت جنبش‌های اجتماعی نوین با سرمایه‌داری‌های متأخر و جنبش‌های قدیم پرداخته‌ست. در توضیح تفاوت و دگرگونی جنبش‌ها نویسنده به‌ نظر آنتونیو نگری، فیلسوف چپ‌گرای ایتالیایی، استناد کرده که معتقدست تحول مدل‌های مقاومت، گرایش به هر چه دموکراتیک‌تر، شفاف‌تر و پایدارتر شدن دستاوردها دارد. در این دیدگاه، «مفهوم سنتی شورش که برداشتی از کمون پاریس و انقلاب اکتبرست تغییر کرده و نقش اینترنت و فضای مجازی به‌عنوان پدیده‌ای بدیع واجد اهمیت شده است.» او در بیان این تغییر پارادایم انقلاب و دگوگونی تدریجی رادیکالیسم وابسته به آن از جنبش‌های دانشجویی، جنبش سبز، جنبش‌های محیط زیست، خلع سلاح هسته‌ای و هم‌‌جنس‌گرایان، که از دهه‌های شصت به‌بعد شکل گرفتند، سخن به‌میان می‌آورد.

سعید مدنی در جایی دیگر به‌تفصیل توضیح می‌دهد که جامعه‌ی ایران از اواسط دهه‌ی هفتاد وارد فاز جنبشی شده‌ست و می‌توان به آن عنوان جامعه‌ی جنبشی داد. او اشاره می‌کند که از ۱۳۸۸ به این‌سو شواهد بسیار روشنی، مبنی بر فعال‌‌بودن جامعه‌ی ایران در دست است، جامعه‌ای که نارضایتی‌اش را به اشکال گوناگون و در سطح ملی، محلی و موردی بروز می‌دهد. اعتراضات گسترده‌ی کارگران، بازنشستگان، معلمان و گروه‌های گوناگون اجتماعی تأییدی بر این ادعاست. همچنین، اضافه می‌کند که در دوره‌های انفعال و بی‌تفاوتی در جامعه «کسب منافع فردی، فردگرایی و بی‌توجهی به منافع جمعی تقویت می‌شود؛ به‌نوعی حاصل این انفعال لیبرالیزه‌شدن روابط اجتماعی است.» او معتقد است که  بخشی از روشنفکران، هم‌سو با نظام سیاسی حاکم، خواهان توجیه انفعال و دامن‌زدن به آن‌اند؛ گروهی که فردگرایی و فردمحوری و نه فردیت را تقویت می‌کنند و بر فلسفه‌ی لذت‌گرایی تأکید دارند.

سایت «کلمه»، ساعاتی پس از تأیید حکم ۹ سال زندان سعید مدنی در دادگاه تجدیدنظر شعبه‌ی ۳۶، ویدئویی منتشرنشده از او را، که در دوازدهمین سالگرد حصر رهبران جنبش سبز ضبط شده، منتشر کرد؛ او در این ویدئو بر این نکته تأکید دارد که شکل‌گیری شبکه‌های اجتماعی حول جنبش سبز و گسترده‌ترشدن آن و در پی آن، انتشار منشور جنبش، به‌معنای شکل‌گیری هویت این جنبش، متعین‌شدن این هویت و نامیراشدن آن است. بنابراین، از آن‌جا که هویت قابل حصر، زندانی کردن و سرکوب نیست، حاکمیت دست به حصر رهبران آن زد تا وادرشان کند به عقب‌نشینی. سعید مدنی در این ویدئو بیانیه‌ی آبان ۹۸ میرحسین را نشان ایستادگی او بر مواضعش دانسته. همچنین، در پی بیانیه‌ی میرحسین موسوی در ۱۵ بهمن ۱۴۰۱، که در گیرودار اعتراضات گسترده‌ی مردمی و جنبش «زن.زندگی.آزادی» منتشر شد، سعید مدنی، به‌همراه شش زندانی سرشناس دیگر از داخل اوین، از این بیانیه حمایت کردند. میرحسین موسوی در این بیانیه، خواستار تدوین قانون اساسی جدید، برگزاری همه‌پرسی و تشکیل مجلس مؤسسان برای گذار مسالمت‌آمیز ایران به ساختاری کاملاً دموکراتیک شده‌ست. این زندانیان سیاسی در بیانیه‌ای با پیشنهادات میرحسین موسوی اعلام موافقت کردند. سه‌مرحله‌ای که در بیانیه بر آن تأکید شده عبارت‌اند از «برگزاری همه‌پرسی آزاد و سالم در مورد ضرورت تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید، در صورت پاسخ مثبت مردم تشکیل مجلسی مرکب از نمایندگان واقعی ملت از طریق انتخاباتی آزاد و منصفانه و همه‌پرسی درباره‌ی متن مصوب آن مجلس به‌منظور استقرار نظامی مبتنی بر حاکمیت قانون»؛ در پی این بیانیه، در تاریخ ۶ اسفند ۱۴۰۱، رسانه‌ها خبری منتشر کردند از این‌که سعید مدنی، حسین رزاق، محمدرضا جلایی‌پور، و مصطفی تاج‌زاده، بر اثر حمایت از بیانیه‌ی یادشده در زندان اوین تحت فشار قرار گرفته‌اند و وسایل شخصی‌شان هم تفتیش شده‌ست. 

به‌هرروی، آن‌چه در آرای سعید مدنی، در جایگاه جامعه‌شناسی برجسته، پس از اعتراضات «زن. زندگی. آزادی» جای تأمل بسیار دارد تحلیل همه‌جانبه و دقیق او از این اعتراضات بی‌بدیل در ایران است. سعید مدنی تحلیل این اعتراضات را ساده‌انگارانه و هیجان‌زده به نگاهی صرفاً نسلی فرونکاست و کوشید تا «زن زندگی آزادی» را در افقی گسترده‌تر و در پیوند با دیگر جنبش‌ها ببیند. آثار منتشرشده‌ی سعید مدنی بدین قرارند: «مظاهرات سلمیه»، «جامعه‌ی مدنی و کرونا»، «جامعه‌شناسی روسپی‌گری»، «وضعیت توسعه‌ی انسانی در ایران»، «جنبش‌های اجتماعی و دموکراتیزاسیون»، «ضرورت مبارزه با پدیده‌ی فقر و نابرابری در ایران»، «بررسی آسیب‌های اجتماعی روسپی‌گری»، «خشونت علیه کودکان در ایران، جماعت‌گرایی و برنامه‌های جماعت‌محور»، «اعتیاد در ایران»، «آسیب‌شناسی حقوق کودکان در ایران»، «روان‌شناسی و تغییرات اجتماعی»، «کودک‌آزاری در ایران»، «صد سال و صد روز».

.

.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا
ارتباط با ما از طریق تلگرام